به تو كه زندگي را براي عشق ورزيدن دوست ميداري و نه عشق ورزي را براي زندگي كردن
از كجا بايد شروع كرد
قصه عشق و دوباره
با زمين خيلي غريبم با هواي تو صميمي
ديده بودمت هزار بار توي روياي قديمي
به نگاه چشم گريون يه فرشته رو زميني
چشامو به روت ميبندم تا كه اشكامو نبيني
با تو فرياد يه عمرو
ميكشم تا اوج اخر
دلاي ابي هميشه
ميمونن بي يارو ياور
از كجا بايد شروع كرد
قصه عشق و دوباره
كه همه بغضاي عالم سر عاشقي نباره
غربت ارزوهامون دل طاقت و شكونده
نگو تو شهر حقيقت واسه ما جائي نمونده
نگو ديره واسه گفتن سهمم از دنيا همينه
كه تو تنهائي شبها كسي اشكامو نبينه
از كجا بايد شروع كرد قصه عشق و دوباره
كه همه بغضاي عالم سر عاشقي نباره

+ نوشته شده در سه شنبه بیست و ششم مهر ۱۳۸۴ ساعت 16:31 توسط حمید
|